۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه
استعفاي وزير اطلاعات پس از دخالت هاي مشايي
خبرنگار خبرگزاري «انتخاب» از استعفاي حجت الاسلام مصلحي وزير اطلاعات خبر داد.
يك منبع مطلع در گفت و گو با خبرنگار سياسي ، ضمن بيان مطلب فوق، ادعا كرد: مصلحي وزير اطلاعات به دليل آنچه "دخالت هاي مشايي در اين وزارتخانه" خوانده شده، از سمت خود استعفا كرده اما هنوز مورد موافقت رييس جمهور واقع نشده است.
اين منبع مطلع، در مورد آنچه "دخالت هاي مشايي در وزارت اطلاعات" خواند، چنين گفت: ظاهراً آقاي مشايي به صورت هفتگي رفت و آمدهاي بسياري در وزارت اطلاعات دارند و حتي يك اتاق شخصي نيز در اين وزارتخانه، به خود اختصاص داده است.
وي همچنين با اشاره به اينكه "عزم مشايي براي شركت در انتخابات" جدي است، از تكرار برخي ادعاهاي پيشتربيان شده از سوي مشايي در قالب فايل صوتي (و البته تكذيب شده) خبر داد.
اين منبع مطلع، همچنين از برخورد جدي حجت الاسلام مصلحي با مشايي خبر داد و گفت: اين وزارتخانه به دستور مصلحي، مانع ورود مشايي ريس دفتر رييس جمهور به ساختمان اصلي اين وزارتخانه شده است.
خبرنگار ما در ادامه كسب اطلاع كرد كه مشايي نيز از رييس جمهور خواسته با استعفاي مصلحي موافقت كرده و فرد مورد تاييد وي را بر مسند اين وزارت خانه ي مهم، بنشاند.
۱۳۸۹ آذر ۳۰, سهشنبه
منشور محمود
منم محمود!
رئيس جمهور رئيس جمهور ها
رئيس جمهور بزرگ
رئيس جمهور دادگر
رئيس جمهور ايران!
رئيس جمهور غزه!
رئيس جمهور لبنان!
رئيس جمهور سوريه!
رئيس جمهور عراق!
افغانستان! فلسطين! كومور! برنه! توگو! نيكاراگوئا! ونزوئلا! نيجريه! آنگولا! برونئي! اوگاندا! بوليوي! گابون! مالي! هائيتي! اتيوپي! مالديو! گينه! پرو! شيلي! و همه جاها
رئيس جمهور چهار گوشه جهان
در بارگاه نمايندگان ايران بر تخت شهرياري نشسته ام
خداي بزرگ دل هاي پاك مردم متعهد ايران را متوجه من كرد زيرا من اورا ارجمند و گرامي داشتم
ارتش بزرگ من به آرامي وارد تهران شد
نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و سرزمين وارد آيد
ريشه بيكاري را كندم و به بدبختي هاي آنان پايان بخشيدم
من فرمان دادم كه هيچكس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند، مگر آنكه فتنه گر باشد!
وقتي كه بنده با راي قاطع و ميليوني مردم خود بر تخت رياست جمهوري نشستم، دستور دادم تا يارانه ها را به مردم پرداخت كنند، و نظام ظالمانه سوبسيد را سرنگون كردم!
سايه ي ديو ارزاني را از سر مردم برداشتم!
فرمان دادم تمام نشرياتي را كه بسته اند رفع توقيف كنند تا هرچه كه مي خواهند بنويسند،
سپس چون ديدم قدر آزادي را نمي فهمند دستور دادم كه آن ها را ببندند و صاحبانشان را دست گيري كردم!
براي تمام سرزمين ها نامه فرستادم
چند بار در تالار ملل سخنراني كردم و با حرفهايم دنيا را تركوندم!
دل چند هسته را شكافتم اما آفتابي در آن ميان نديدم،
پس دستور دادم كه همچنان هسته ها را تا نتيجه مطلوب بشكافند!
همراهم اسفنديار!! به من گفت سرزمين هاي منزوي باز هم قطع نامه صادر كرده اند
و من نيز قطع نامه دان هاي آنان را به پارگي بشارت دادم!
بر مردم سهام عدالت ارزاني داشتم
صندوق ذخيره ارزي را خالي كردم و كشور را از اين معضل ديرين رهانيدم!
ممه ها را از لولو باز ستاندم و در جايگاهشان باز گرداندم تا هرروز برايم زندگاني بلند را آرزو كنند
اسنادش هم موجود است!!
مردم فقير چين را از بدبختي رهانيدم
و برادران روسي خود را اطعام كردم
من به همه سنت ها و رسوم كشور هاي زير فرمانم احترام مي گزارم به شرطي كه نخواهند آن را علني كنند
به آزادي بيان احترام گزاردم و محلي را به نام كهريزك براي اين كار اختصاص دادم كه تا مي توانند فرياد بزنند!
من جلوي گشت ارشاد را گرفتم و نگذاشتم كسي را به خاطر موها و لباسش بازداشت كنند
آخر مگر مشكل كشور اينه؟
اينه؟!!
شهر به شهر سفر كردم و داد مردم را ستاندم
دستور دادم به طور مساوي سانديس و كيك به مشتاقان بدهند!
آزادي انديشه را ارج نهادم، گذاشتم هركس هر فكري دارد بكند و من هم كار خودم را كردم و حرف خودم را زدم!
كارهاي بزرگ كردم و رايحه ي خوش آن را به سرتاسر سرزمين ها پراكندم!!
و خيلي كار هاي ديگر كه نمي خواهم بگم!
بگم؟
بگم؟
۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه
۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه
مصطفي تاج زاده و محمد نوري زاد ممنوع الملاقات شدند
بنا بر گزارش ها، مصطفي تاج زاده، عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و جبهه مشاركت، و محمد نوري زاد، روزنامه نگار و فيلم ساز، كه در قرنطينه زندان اوين به سر مي برند، ممنوع الملاقات شده اند.
به گزارش «كلمه» ماموران به خانواده هاي مصطفي تاج زاده و محمد نوري زاد گفته اند كه آنها ممنوع الملاقات شده اند.
طبق اين گزارش، اين دو زنداني در دو هفته اخير «به بهانه آلودگي هوا» اجازه نيافتند تا با خانواده هاي خود ملاقات كنند.
مصطفي تاج زاده، پس از انتخابات رياست جمهوري سال گذشته بازداشت و به شش سال زندان و ۱۰ سال محروميت از حقوق اجتماعي و سياسي محكوم شد. مصطفي تاج زاده در مردادماه سال جاري پس از چند ماه مرخصي به زندان بازگردانده شد.
محمد نوريزاد در جريان حوادث پس از انتخابات در نامه هايي خطاب به آيت الله علي خامنه اي، رهبر جمهوري اسلامي وي را مسئول سركوب هاي پس از انتخابات دانسته بود. محمد نوري زاد در آذر ماه سال گذشته به اتهام «توهين به مسئولين و تبليغ عليه نظام جمهوري اسلامي» بازداشت شد و بيش از هفت ماه را در زندان و از جمله در سلول انفرادي گذراند.
وي كه در سوم تير ماه سال جاري با قرار وثيقه ۳۰۰ ميليون توماني آزاد شده بود، پس از آن كه در اواخر مرداد ماه بار ديگر نامهاي خطاب به رهبر جمهوري اسلامي نوشت، به زندان بازگردانده شد.
مصطفي تاج زاده و محمد نوري زاد، بعد از آن كه اواخر مرداد ماه ۱۳۸۹ بعد از چند ماه مرخصي دوباره به زندان اوين باز گردانده شدند، در بند قرنطينه و در سلول مشتركي زنداني هستند.
نامه همسر نوري زاد
در همين حال، فاطمه ملكي، همسر محمد نوري زاد، در نامه اي به شرح آنچه كه در جريان حوادث پس از انتخابات بر همسرش رفته، پرداخته است.
به گزارش «كلمه» در اين نامه همسر نوري زاد با اشاره به گذشت حدود ۱۱۰ روز از احضار مجدد همسرش نوشته است:« در اين فاصله، همسرم چهار نامه جهت مرخصي نوشته اند كه متاسفانه پاسخ ايشان را با شكايت جديدي از سوي مامورين وزارت اطلاعات داده اند! من هم در تاريخ ۱۵ آبان نامه اي به دادستان نوشته ام مبني بر درخواست مرخصي فوري ايشان و ملاقات حضوري كه تاكنون نداشته ايم، و هنوز هيچ پاسخي دريافت نكرده ايم.»
محمد نوري زاد در دادگاه بدوي به سه سال زندان و ۵۰ ضربه شلاق محكوم شده است.
۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه
مسؤولان ايراني نخوانند : دليل جالب بركناري دو مقام اروپايي
اين خبر را كه مربوط به مدتي پيش است بخوانيد: شهردار استكلهم به دليل پرداخت هزينه بنزين خودروي شخصي اش از بيت المال، مجبور به كناره گيري شد.
به گزارش عصر ايران، روزنامه اردني الدستور نوشت: شهردار استكلهم پايتخت سوئد كه همزمان رياست يكي از احزاب اين كشور را نيز برعهده دارد ناگهان بدون مقدمه و به صورت ناگهاني خود را در ميان موجي از انتقادات و خشم كم نظير مردمي ديد و از طرف مطبوعات و رسانه ها به فساد مالي متهم شد.
وي در نهايت مجبور به كناره گيري از سمت شهردار استكلهم شد.
تمام اين اتهام شهردار استكلهم اين بود كه خانم شهردار با استفاده از كوپن هاي دولتي (ژتون)، براي خودروي شخصي خود بنزين زده است.
منتقدان و مطبوعات در سوئد گفته اند: اگر شهردار از اموال عمومي استفاده شخصي كند پس ديگر كارمندان شهرداري با اموال عمومي به دست آمده از ماليات هاي عمومي، چه مي كنند و اين مبالغ را چگونه هزينه مي كنند؟
البته شهردار استكلهم در واكنش به اين انتقادات قسم ياد كرده كه در پمپ بنزين، متوجه جا گذاشتن كيف پول خود مي شود و لذا مجبور شده از كوپن هاي دولتي براي پرداخت هزينه بنزين استفاده كند.
وي اضافه كرد: در اين شرايط چه بايد مي كردم ؟ آيا بايد با پاي پياده به شهرداري مي رفتم يا اينكه از ساير شهروندان پول قرض مي گرفتم؟ من فقط كيف پولم را جا گذاشته بودم.
البته مطبوعات و منتقدان اين توجيه هاي خانم شهردار را نپذيرفته و گفتند: اين توجيه ها براي شهردار استكلهم مناسب نيستند و وي مي توانست به جاي خيانت در امانت، خودروي خود را ترك و از وسايل حمل و نقل عمومي براي رسيدن به مقصد استفاده كند.
شهردار استكلهم علاوه بر كناره گيري از سمت خود، از جايگاه حزبي اش نيز به عنوان رئيس حزب، كنار گذاشته شد تا به كلي از صحنه سياسي سوئد حذف شود.
يك رويداد مشابه در فنلاند
اين درحالي است كه پيش از اين وزير بهداشت فنلاند نيز به دليل كشف فساد مالي اش مجبور به استعفا شد.
اين وزير فنلاندي به هزينه دولت، سه مرتبه با همسر خود تماس تلفني بين المللي برقرار كرده بود.
اين حادثه باعث خشم و عصبانيت افكار عمومي و مطبوعات فنلاند شد چرا كه اين فرد با سوءاستفاده از جايگاه خود به عنوان وزير كابينه با هزينه پرداختي توسط ماليات دهندگان فنلاندي سه مكالمه بين المللي شخصي انجام داده بود.
اين وزير فنلاندي نه تنها استعفا كرد بلكه پرونده اي براي وي در دادگاه تشكيل و مجبور شد هزينه اين سه تماس تلفني بين المللي را بپردازد.
يك رويداد مشابه در ايران
بله؟!
نظرات كاربران سايت عصر ايران در مورد اين مطلب :
*بله.. رو خوب اومدي
اصلا كو فساد در ايران؟؟؟؟؟؟؟؟ خاك به دهانم!!!
*اين "بله؟!" آخرتان خيلي پر معنا و براي خودش يك مقاله بود!
*البته بركناري شهردار سوئدي اتفاقي است كه شايد حدود 10 سال پيش اتفاق افتاده و بنده اين جريان را سالها پيش شنيده ام. به هر صورت فاصله زماني تفاوتي در اصل ماجرا و درسي كه از آن گرفته ميشه ايجاد نميكنه. مطلب خوبي بود.
*اگر ميخواستيم طبق قوانين سوئد رفتار كنيم،تا بحال ميبايست ده ها وزير و وكيل و مسئول در ايران خودشان را دار ميزدند.
*بابا توو ايران مسئولين شيفتگان خدمتند. سرشون بره، شغلشون نميره
*ايول آخرش خيلي باحال بود
*معلوم هست چي ميگيد؟
ايران و اين حرفها؟
*بايد هم بركنار ميشدند. در كشور ما هرگز چنين مسائلي پيش نميآيد و آنها كلهم اجمعين بايد استعفا بدهند و اداره كشورشان را در راستاي مديريت جهاني به ما بسپارند.
*تو ايران فساد اقتصادي و اداري بيداد ميكنه!!! به نظرم اسلام فقط تو ايران در حد حرفه!!
*حتما مسؤولان ما از اين كارا نمي كنن كه استعفا بدن جو سازي نكن
*آن كشورها بايد از ايران ياد بگيرند كه مسئولين ازحقوقشان دانشگاه راه وشهرها را ميسازند وبيت المال را براي آينده گان ذخيره مي كنند
*عزيزان زياد شلوغش نكنيد.
اصلا صورت مسئله اي وجود ندارد!
ببينم مگر در مملكت ما مسئولين ماشين شخصي سوار ميشوند كه حالا بياييم بررسي كنيم بنزين شخصي استفاده كرده اند يا دولتي!
تازه اونا شايد مشكل بنزين دارند ، ما كه نداريم.
اونا يارانه نمي گيرند ، اما ما گيريم.
*به قول مولانا: ماهي ز سر گنده گردد ني ز دم
*بنام حضرت حق - من در يك اداره 100درصد دولتي كار ميكنم ديروز دوست خانمم به خانمم گفت كه همسر م به علت كارهاي خيلي زياد او در اداره ما اداره يك خودروي شخصي همراه با راننده در اختيار خانواده ما گذاشته .اصلا خودمان را با سويد مقايسه نكنيم كار در ايران عزيزمان زياد است.گزارشتون خيلي خوب بود دستتون درد نكنه .ا
*ياد جمله زيبايي از مرحوم اسدآبادي افتادم: در غرب مسلمان نديدم مسلماني ديدم.در كشورهاي اسلامي مسلمان ديدم مسلماني نديدم.
*مردم اونجا سوسولن مسولاشونم سوسول.ما مردم و مسئولامون خيلي پوست كلفتن
*در اختيار داشتن منابع پولي عمومي خود به خود توليد فساد مي كند و مواردي اينچنين در همه جا پديد مي اورد منتها دو عامل بازدارنده وجود دارد يكي چشمان بيداري كه بر كردار مسئولين نظارت مي كند مثل مطبوعات و دوم هم وجدان وايمان شخص در اروپا اولي به نحو احسن وظيفه اش را انجام مي دهد و دومي هم كما بيش هست اما در كشور ما از مطبوعه اي كه نظارتي اينچنين كند خبري نيست ودومي هم كمكمك پريده ونه تنها استفاده از بيت المال در امور شخصي قبح خود را از دست داده كه نوعي رقابت بر سر استفاده بيشتر وجود دارد
*خداوكيلي توصيه هاي اسلام دركجاعمل مي گرددايران ياآنجا؟
*يادم افتاد به حضرت علي و برادرش و قضيه بيت المال و آهن گداخته و ...
به راستي پيروان علي ما هستيم ؟
پس سيد جمال الدين اسد آبادي راست گفته بود كه در فرنگ ، مسمان نديدم ولي مسلماني (اسلام) را ديدم!
*ببخشيد اين بله آخر به كل خبر مي ارزيد اما نگفتيد ازكدام دهان مباركي خارج شده ؟
*اگه حرف بزني ميشه تضعيف و ايجاد بد بيني و...... اگرم نزني كه ميسوزي خدائيش ادم ميمونه كه چكار بكنه
*با سلام ؛جاي بسي تاسف است كه غير مسلمانان در مسايل اجتماعي فرهنگي سياسي و... كه مورد تاكيد اسلام است ؛ از ما مسلمانان پيشي گرفته اند و روز به روز اين فاصله بيشتر مي شود.ما مسلمان هستيم ولي ديگران به دستورات اسلامي عمل مي كنند وطبيعي است كه نتيجه ي آن را هم كه سعادت دنيايي است مي بينند.آخرت را هم كه خدا ميداند.
*در ايران هم به خاطر تصادفات جاده ، سقوط سريالي هواپيما ، خروج قطار از ريل و امثال آن وزير محترم با لبخند مليح جواب افكار عمومي را مي دهد.
*وقتي شهرداري جريمه رانندگي مسئول رده بالاي خودش را از تنخواه پرداخت مي كند برو تا آخر قصه
*ببين عصر ايران داري تشويش اذهان عمومي مي كني . من هم اين ذهن آرامم كمي مشوش شده؟
اين كاملا معلوم است دشمنان دارن اينكار ها را انجام مي دهند كه ما دچار ياس و نا اميدي شويم.
يكي از مواردش اين است كه اونا مي خواهند بگن توي كشورشون فقط آدماي خوب مسولين مي شوند . اما ما به آنها نشان خواهيم داد هر كسي مي تواند مسولين شود.
*عزيزان بيت المال اسمش روشه يعني اموال متعلق به مسئولين محترم و اين ما هستيم كه اين واژه رو اشتباه معنا ميكنم مسئولين كه گناهي ندارند.
*اين قدر خالي نبنديد
*اين مقالتون باعث ميشه اسلام و انقلاب به خطر بيافته
نكنه فتنه گر هستيد؟
*به نظرم اين خبرو بايد فرزندان هاشمي بخوانند
۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه
….اگر انقلاب نمی شد
مسلما اگر انقلاب نمی شد بسیاری از افرادی که امروز در صحنه های سیاسی و فرهنگی کشور می بینید دیگر قادر به خود نمائی به زور پول نفت و تلویزیون میلی حکومت اسلامی نبودند و برای کسب درآمد و بدست آوردن یک لقمه نان؛ مجبور به کار کردن وزحمت کشیدن می بودند.
آقای علیرضا افتخاری:
حسین شرف نداری با شغل شریف لبو فروشی:
احمد جنتی مشغول به کار در موزه ملی بریتانیا، بخش اشیاء باستانی:
ضبط دزد معروف، احمد رضا رادان
جعفری و رادان، دوتن از اشرار معروف تهران توسط پلیس دستگیر می شدند:
محمود امروز یک کارگر شریف شهرداری بود و با دو فرزند خود زندگی آرامی را سپری می کرد
آقای علیرضا افتخاری:
حسین شرف نداری با شغل شریف لبو فروشی:
احمد جنتی مشغول به کار در موزه ملی بریتانیا، بخش اشیاء باستانی:
ضبط دزد معروف، احمد رضا رادان
جعفری و رادان، دوتن از اشرار معروف تهران توسط پلیس دستگیر می شدند:
محمود امروز یک کارگر شریف شهرداری بود و با دو فرزند خود زندگی آرامی را سپری می کرد
۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه
۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه
عكس شيشه شكسته چسب كاري شده هواپيماي مسافربري ايران
۱۳۸۹ مهر ۲۰, سهشنبه
۱۳۸۹ مهر ۱۳, سهشنبه
دادگاه تصمیم کمیسیون را ابطال کرده؛ فعالیت جبهه مشارکت ادامه مییابد
شعبه بیست و هفتم دادگاه عمومی حقوقی مجتمع قضایی شهید بهشتی تهران رای قطعی خود را به شماره دادنامه ٨٩۰٩٩۷۰۲۲٨۷۰۰۴۱٩ صادر نموده است. به موجب این حکم، تصمیم کمیسیون برای توفیف پروانه فعالیت حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی و دستور توقف همه فعالیتهای حزبی، ابطال شده است.
در حالی که روزنامه دولتی ایران امروز در ادامه سخنان محسنی اژهای، متنی را تحت عنوان حکم دادگاه انقلاب مبنی بر انحلال جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب منتشر کرده بود، جبهه مشارکت با ارسال نامهای به کمیسیون ماده ۱۰ احزاب، با ذکر نام شعبه و شماره پرونده به رای دادگاهی اشاره کرد که تصمیم کمیسیون مذکور برای توقف فعالیت جبهه مشارکت را ابطال کرده است.
متن کامل نامه این حزب اصلاح طلب به کمیسیون ماده ۱۰ احزاب که در پایگاه اطلاع رسانی نوروز منتشر شده، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
دبیر محترم کمیسیون ماده ۱۰ احزاب
با سلام
مستحضر هستید که به دنبال تصمیم آن کمیسیون دائر بر توفیف پروانه فعالیت حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی و دستور توقف همه فعالیتهای حزبی ، شکایتی از سوی حزب بر اساس تبصره ۲ ماده ۱۵ قانون” فعالیت احزاب ، جمعیتهای سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیتهای شناخته شده” (که مشروعیت آن کمیسیون وابسته به همین قانون است) ، علیه تصمیم ان کمیسیون در محاکم دادگستری اقامه شد.
اینک شعبه بیست و هفتم دادگاه عمومی حقوقی مجتمع قضایی شهید بهشتی تهران رای قطعی خود را به شماره دادنامه ٨٩۰٩٩۷۰۲۲٨۷۰۰۴۱٩ صادر نموده است. به موجب این حکم تصمیم مورخ ۲٣/۱/۱٣٨٩ آن کمیسیون ابطال شده است.
علیهذا خواهشمند است به همه مراجع ذیربط که به دنبال رای آن کمیسیون تضییقات زیادی برای حزب ایجاد کرده و با اقدامات خود فعالیت طبیعی یک حزب قانونی را مختل کرده اند ابطال آن تصمیم را ابلاغ فرمایید و با به رسمیت شناختن همه حقوق مصرح در قانون اساسی و قانون احزاب ، به رای دادگاه تمکین کنید.
جبهه مشارکت ایران اسلامی
۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه
تیم ملیایران با بازی بسیار ضعیف به کویت باخت !
ایران با بازی بسیار ضعیف و پر از نا هماهنگی بین بازیکنان تیم ملی باخت ۲ بر 1 در مقابل کویت مقام دوم غرب آسیا را کسب کرد
فينال ششمين دوره رقابتهاي فوتبال غرب آسيا به سود كويت به پايان رسيد و اين كشور براي نخستين بار قهرمان اين رقابت ها شد. تيم هاي ملي فوتبال ايران و كويت برگزار كننده ديدار پاياني ششمين دوره رقابتهاي فوتبال غرب آسيا بودند. اين بازي كه در امان پايتخت اردن انجام شد، با 2 گل به سود كويت به پايان رسيد؛ تا تيم ملي ايران كه با چهار عنوان قهرماني در دوره هاي گذشته پرافتخارترين تيم در رقابتهاي فوتبال غرب آسيا به شمار مي آمد، از رسيدن به پنجمين قهرماني اش باز بماند.
گل هاي قهرماني كويت را عبدالعزيز (9) و يوسف سليمان (1+45) به ثمر رساندند. مهرداد اولادي در دقيقه ششم وقت هاي تلف شده بازي در نيمه دوم تنها يكي از گل هاي خورده ايران را جبران كرد و از سنگيني شكست كاست.
۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه
دستگیری دکتر ابراهیم یزدی و مهندس هاشم صباغیان در اصفهان
دستگیری دکتر ابراهیم یزدی و مهندس هاشم صباغیان در اصفهان
اختصاصی خبرنگاران سبز/ آدینه، ۹ مهر ۱۳۸۹
به گزارش رسیده به خبرنگاران سبز امروز جمعه ۹ مهر ۱۳۸۹ دکتر ابراهيم يزدی، مهندس هاشم صباغيان و جمعی از اعضای نهضت آزادی اصفهان امروز در اصفهان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و سپس دستگیر شدند.
بنابر این گزارش این افراد همراه با دکتر غروی فرزند مرحوم آيت الله غروی و تعدادی از مردم اصفهان پس از مراسم ترحيم فرزند آقای مسکين (يکی از اعضای نهضت آزادی اصفهان) در خانه يکی از آشنايان دکتر غروی حضور یافتند و در حالی که مشغول برگزاری نماز جماعت بودند با يورش مامورين اطلاعاتی به اين خانه روبرو شدند.
این گزارش میافزاید که حاضران مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و عدهای نیز دستگیر شدند. دکتر ابراهیم یزدی دبیر نهضت آزادی و مهندس هاشم صباغیان از اعضای شورای مرکزی نیز در میان دستگیر شدگان هستند.
۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه
۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه
۱۳۸۹ مهر ۲, جمعه
واكنش حسين عليزاده به سخنان رامين مهمانپرست
ايشان ,,ظلم وجوروجنايت جمهوري اخوندي راخيلي بهتر ازما كه اواره بيعدالتي وخيانت اين جنايتكاران هستيم به جهانيان افشا واثبات ميكند.ودرودبه شرفشان,,رامين مهمانپرست چراعلت اوارگي 5000,000 ايراني راتوضيح نميدهد.
">
">
۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سهشنبه
آگهی زیبای سازمان عفو بین الملل با نقش آفرینی دیکتاتورهای جهان
سازمان عفو بین الملل با نقش آفرینی خون ریزترین دیکتاتورهای جهان: خمینی، ایدی امین، صدام حسین، فیدل کاسترو، آگوستو پینوشه، کیم جونگ ایل، معمر قذافی،
۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه
سند: فیلم گفتگو با منتظری در مورد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان۶٧
تشکیل دادگاه برای رسیدگی به اعدام های دسته جمعی و گسترده سال های اولیه دهه ۶٠ و قتل
عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶٧. ما، جمعی از خانواده های جان باختگان و جان بدر بردگان از کشتارهای دهه ۶٠، فعالان حوزه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این تلاش را آغاز کرده ایم. این کارزار تاریخی، تلاشی است برای دادخواهی و یک دست کردن مبارزات مان برای رسیدگی به قتل عزیزان مان
۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه
۱۳۸۹ مرداد ۱۴, پنجشنبه
خامنه ای دیوانه شده است
فصل تابستان با یک خبر داغ و دیوانه به سوی پایان می رود. سیدعلی خامنه ای رهبر سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی در پاسخ به یک استفتاء، اطاعت از خود را واجب شمرد! اگرچه در سالهای اخیر، در عمل حتی نفس کشیدن هم موکول به اعلام التزام به جمهوری اسلامی و رهبر و قانون اساسی اش شده است، اما به این آشکاری سخنانی را بر زبان آوردن که در قرن بیست و یکم تنها از یک دیوانه ممکن است، واکنش گسترده ای را همچنین در سطح بین المللی به دنبال داشت. افکار عمومی جهان که در ماه های اخیر بیش از پیش علیه رژیم منفور و بدنام ایران آماده پذیرش هرگونه خبری شده است، با ورود رهبران جمهوری اسلامی به فاز آخر خودکامگی و سرکوب مطلق، بیش از پیش تشنه چنین خبرهایی است.
۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سهشنبه
قطع دست یک پروفسور مسیحی توسط افراطیون مسلمان
ستیزه جویان مظنون اسلامی دست یک پروفسور مسیحی را بخاطر برگه سوالاتی که به گفته ایشان در آن به اسلام توهین شده قطع کردند.
پروفسور "تی.جی جوزف" از مسیحیان كاتولیك هند هنگامی که در 4جولای از یک مراسم کلیسایی به همراه مادر و خواهر راهبه خود به خانه باز می گشت ،مورد حمله قرار گرفت.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان خانم "بی.ساندیا" بازرس عمومی پلیس به یو-سی-ای نیوز گفت: یک گروه افراطی مسلمان مظنون به انجام این جنایت هستند و 4 نفر از آن ها تاكنون دستگیر و یک خودرو نیز از آنان ضبط شده است. این گروه انگیزه این عمل خود را اجرای حكم شریعت اسلام می دانند.
وی گفت: مهاجمان قبل از بیرون کشیدن پروفسور جوزف از ماشین و قطع دست راستش از این وسیله نقلیه برای مسدود کردن راه خودروی او استفاده کردند و قبل از فرار دست قطع شده را دور انداختند.
کالج نیومن در توداپاژا که تحت مدیریت کلیساست ، جوزف ، پروفسور مالایالام اش را بخاطر تهیه یک برگه سوال با موضوعات توهین آمیز به پیامبر اسلام در تاریخ 25 مارس از کار برکنار کرد.
خواهر جوزف ، ماری استلا گفت: مهاجمان بوسیله یک تبر و چند شمشیر به برادرش حمله کردند.
استلا اضافه کرد : آنان قبل از فرار ، به مادر مسن مان هم نیز حمله کردند.
اینطور که استلا می گوید جوزف قبلا 3 بار بخاطر این برگه سوالات تهدید شده بود.
به گفته پلیس ، مقامات رسمی، بخش جبهه مردمی از هند را كه یک گروه افراطی و جناح سیاسی آن است، حزب جامعه سوسیال دموکراتیک هند را متهم به پشتیبانی از این حمله کردند.
كالج توداپاژا، در مرکز تجاری منطقه ایدوکی ، در ماه مارس هنگامی که در اعتراضات به برگه سوال سرکوب شد و چندین نفر در درگیری با پلیس مجروح شدند ، تظاهرات خشمگین زیادی را از سوی سازمان های مختلف اسلامی به خود دیده است.
همچنین یكبار نیز پرفسور جوزف بازداشت و در ماه آوریل به قید ضمانت آزاد شده بود.
چندین حزب سیاسی از جمله حزب "پرو-هندو بهاراتیا جاناتا" این حمله را محکوم کردند.
وزیر آموزش و پرورش ، ام.اِی بِیبی از دولت کمونیستی گفت: این حمله یک تلاش برای چند قطبی کردن جامعه بین خطوط فرقه ای بود.
انجمن اسقفان کاتولیک کرالا نیز این حمله را محکوم کردند.
۱۳۸۹ مرداد ۵, سهشنبه
رييس فدراسيون شنا را كتك زدند
رييس فدراسيون شنا مدعي است كه دوشنبه 8 نفر او را در ميدان تجريش كتك زده اند!
«به من مي گفتند 100 درصد راي آورده اي،اين كتك ها را هم بخور براي بقيه اش!»اين ادعاي امير حسين آيت اللهي رييس فدراسيون شنا است كه مي گويد پيش از ظهر دوشنبه عده اي او را احاطه و كتك زده اند!
آيت اللهي با بيان اين خبر مي گويد«ديروز براي ملاقات همسرم كه در بيمار است به بيمارستان شهداي تجريش رفتم كه پيش از ورود به آنجا 8 نفر من را احاطه كرده و با زنجير كتكم زدند.نمي دانم آنها از كجا آمدند،اما مدام مي گفتند كه 100 در صد راي آورده اي و اين كتك ها هم باقيمانده انتخابات است!»
او ادامه مي دهد«پس از اين اتفاق چون حال خوبي نداشتم به بيمارستان منتقلم كردند و من با سازمان تربيت بدني تماس گرفتم كه عكاس آنها آمد و چند تا عكس انداخت.نمي دانم اين موضوع از كجا آب مي خورد اما پيگير قضيه خواهم بود»
۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه
ولایت فقیه باید برچیده شود
فرزندان انقلاب با «ضد انقلاب»، پس از سی سال سرانجام به نقطۀ تفاهم رسیدهاند و نسبت به برچیده شدن ولایت فقیه اتفاق نظر دارند. قدم نهائی و اقدام ناگزیر برای نجات کشور.
«ضد انقلاب» لقبی است که انقلابیون، از نخستین روز تکیه زدن بر مسند اقتدار به مخالفان سیاستها و روشهای خود در ادارۀ امور مملکت دادند. ابتدا این عنوان منحصراً دولتمردان و وابستگان رژیم پیشین را شامل میشد، اما بهتدریج آنها هم که در انقلاب سهم داشتند، بهمحض این که لب به انتقاد یا اعتراض نسبت به اوضاع جاری، یا حتی گوشهای از خُلبازیها و یکهتازیها، میگشودند مارک «ضد انقلاب» میخوردند و از صحنه رانده میشدند.
بدین ترتیب، هرروز بر تعداد و تنوع «ضد انقلاب» افزوده شد تا امروز که وفادارترین یاران و شاگردان خمینی نیز «فتنهگر» و «ضد انقلاب» نامیده میشوند.
جانشین خمینی، هفتۀ گذشته در دیدار با «جمعی از اعضای بسیجی هیأتهای علمی دانشگاهها و مراکز آموزشی» یا بهعبارت سادهتر، مأموران اختناق در کادر مدیریت دانشگاهی، صریحاً اظهار داشت «مبانی، اصول و جهت حرکت مشخص و روشن است و هرکس در چارچوب اصول و در این جهت حرکت کند، جزو مجموعۀ نظام اسلامی است. هرگونه سخن، حرکت و نوشتهای که حتی با نیّت صادقانه باشد ولی موجب شکاف و انشقاق در جامعه شود، برخلاف مصالح کشور و نظام اسلامی است... اگر کسی مرزبندی شفاف با دشمنان انقلاب و دین نکند، قدر خود را کاهش داده است و اگر به آنها گرایش پیدا کند، از نظام خارج میشود».
مخاطب این سخنان، «ضد انقلاب» سی سال و بیست سال و حتی ده سال و پنج سال پیش نیست. این سخنان خطاب به کسانی ایراد میشود که در طول این سی سال رئیس دولت، رئیس مجلس، رئیس جمهوری، رئیس قوه قضائیه، رئیس دانشگاه، وزیر، وکیل بودهاند. کسانی چون هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی، آیتالله اردبیلی، آیتالله صانعی و هزاران تن دیگر از برکشیدگان انقلاب و نظام انقلابی که در یک سال اخیر با میلیونها ایرانی همصدا شده و نسبت به اوضاع جاری، ازجمله انتخابات مخدوش ریاست جمهوری، اعتراض کردهاند.
بدیهی است آنها همگی معنی پیام را درک میکنند ولی انتظار نمیتوان داشت رفسنجانی و کروبی و موسوی با همان قلم و همان بیان به این پیام پاسخ دهند که در نامۀ عبدالکریم سروش یا عطاءالله مهاجرانی به «مقام معظم رهبری» منعکس بود.
همین که هر یک از آنها، برخی بهصراحت و بعضی سربسته، در گفتهها و نوشتههای خود طی این چند هفته نسبت به ادامۀ وضع موجود اظهار نگرانی کرده و یادآور شدهاند این، آن نیست که ما از انقلاب انتظار داشتیم، برای بیان مکنونات ضمیرشان کفایت میکند. آنها همه به این نتیجه رسیدهاند که استقرار یک حاکم مستبد و خونریز در رأس مملکت، منشأ اصلی تمام مشکلات و مفاسد است. خواه تاج بر سر داشته باشد، خواه عمامه. خواه سلطان باشد، خواه فقیه.
آنها که سی سال پیش، با اعتقاد به این واقعیت، نظام مبتنی بر ولایت فقیه را بازگشت به استبداد و ارتجاع قرون وسطایی میدانستند و «ضد انقلاب» لقب گرفتند، همه وابسته به رژیم پیشین یا لزوماً سلطنتطلب نبودند. حتی از میان اعضای دولت موقت، کسانی متوجه حقیقت شدند و بهای آن را نیز پرداختند. امروز، مهدی کروبی و میرحسین موسوی به همان عقیده رسیدهاند که امثال امیرانتظام و نزیه و مبشّری در سی سال پیش و در برخورد با نخستین جلوههای استبداد جدید.
حاصل کلام این که حالا دیگر جای طفره رفتن و از این شاخ به آن شاخ پریدن و بین دو آب شنا کردن نیست. خطر را همه دریافتهاند. هم فرزندان انقلاب و هم ضد انقلاب (از طاغوتی گرفته تا راندهشده از درگاه ولایت فقیه) ولو آن که در محیط امن اروپا یا آمریکا توطن گزیده و از خطر جسته باشند، همه با چشم نگران در اوضاع وطن مینگرند. ما هم با این سخن آقای خامنهای موافقیم که باید هر کس، چه در داخل و چه در خارج کشور، جای خود را با «مرزبندی شفاف» مشخص کند.
جدال سلطنتطلب و جمهوریخواه و امثال آن، در شرایط کنونی، که مملکت را انواع مخاطرات از داخل و خارج تهدید میکند، یک حرکت انحرافی است و کمک به ادامۀ وضع موجود.
همانطور که آقای خامنهای در مقام فرمانده آن جبهه میگوید «هرگونه سخن، حرکت و نوشتهای، که حتی با نیّت صادقانه باشد ولی موجب شکاف و انشقاق در جامعه (بخوانید: در بین طرفداران وضع موجود) شود، برخلاف مصالح کشور و نظام اسلامی است»، در این طرف نیز هر نوع تفرقهافکنی، به هر زبان و هر عنوان، سدسازی در برابر جنبش فراگیر مردمی با هدف رهانیدن کشور از بحران بنیانبرانداز و عبور از استبداد و ارتجاع به سوی آزادی و آزاداندیشی است. یکصدا شویم برای برچیدن نظام مندرآوردی «ولایت فقیه» و تشکیل حکومت دنیاپسند دموکراتمنش امروزی.
«ضد انقلاب» لقبی است که انقلابیون، از نخستین روز تکیه زدن بر مسند اقتدار به مخالفان سیاستها و روشهای خود در ادارۀ امور مملکت دادند. ابتدا این عنوان منحصراً دولتمردان و وابستگان رژیم پیشین را شامل میشد، اما بهتدریج آنها هم که در انقلاب سهم داشتند، بهمحض این که لب به انتقاد یا اعتراض نسبت به اوضاع جاری، یا حتی گوشهای از خُلبازیها و یکهتازیها، میگشودند مارک «ضد انقلاب» میخوردند و از صحنه رانده میشدند.
بدین ترتیب، هرروز بر تعداد و تنوع «ضد انقلاب» افزوده شد تا امروز که وفادارترین یاران و شاگردان خمینی نیز «فتنهگر» و «ضد انقلاب» نامیده میشوند.
جانشین خمینی، هفتۀ گذشته در دیدار با «جمعی از اعضای بسیجی هیأتهای علمی دانشگاهها و مراکز آموزشی» یا بهعبارت سادهتر، مأموران اختناق در کادر مدیریت دانشگاهی، صریحاً اظهار داشت «مبانی، اصول و جهت حرکت مشخص و روشن است و هرکس در چارچوب اصول و در این جهت حرکت کند، جزو مجموعۀ نظام اسلامی است. هرگونه سخن، حرکت و نوشتهای که حتی با نیّت صادقانه باشد ولی موجب شکاف و انشقاق در جامعه شود، برخلاف مصالح کشور و نظام اسلامی است... اگر کسی مرزبندی شفاف با دشمنان انقلاب و دین نکند، قدر خود را کاهش داده است و اگر به آنها گرایش پیدا کند، از نظام خارج میشود».
مخاطب این سخنان، «ضد انقلاب» سی سال و بیست سال و حتی ده سال و پنج سال پیش نیست. این سخنان خطاب به کسانی ایراد میشود که در طول این سی سال رئیس دولت، رئیس مجلس، رئیس جمهوری، رئیس قوه قضائیه، رئیس دانشگاه، وزیر، وکیل بودهاند. کسانی چون هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی، آیتالله اردبیلی، آیتالله صانعی و هزاران تن دیگر از برکشیدگان انقلاب و نظام انقلابی که در یک سال اخیر با میلیونها ایرانی همصدا شده و نسبت به اوضاع جاری، ازجمله انتخابات مخدوش ریاست جمهوری، اعتراض کردهاند.
بدیهی است آنها همگی معنی پیام را درک میکنند ولی انتظار نمیتوان داشت رفسنجانی و کروبی و موسوی با همان قلم و همان بیان به این پیام پاسخ دهند که در نامۀ عبدالکریم سروش یا عطاءالله مهاجرانی به «مقام معظم رهبری» منعکس بود.
همین که هر یک از آنها، برخی بهصراحت و بعضی سربسته، در گفتهها و نوشتههای خود طی این چند هفته نسبت به ادامۀ وضع موجود اظهار نگرانی کرده و یادآور شدهاند این، آن نیست که ما از انقلاب انتظار داشتیم، برای بیان مکنونات ضمیرشان کفایت میکند. آنها همه به این نتیجه رسیدهاند که استقرار یک حاکم مستبد و خونریز در رأس مملکت، منشأ اصلی تمام مشکلات و مفاسد است. خواه تاج بر سر داشته باشد، خواه عمامه. خواه سلطان باشد، خواه فقیه.
آنها که سی سال پیش، با اعتقاد به این واقعیت، نظام مبتنی بر ولایت فقیه را بازگشت به استبداد و ارتجاع قرون وسطایی میدانستند و «ضد انقلاب» لقب گرفتند، همه وابسته به رژیم پیشین یا لزوماً سلطنتطلب نبودند. حتی از میان اعضای دولت موقت، کسانی متوجه حقیقت شدند و بهای آن را نیز پرداختند. امروز، مهدی کروبی و میرحسین موسوی به همان عقیده رسیدهاند که امثال امیرانتظام و نزیه و مبشّری در سی سال پیش و در برخورد با نخستین جلوههای استبداد جدید.
حاصل کلام این که حالا دیگر جای طفره رفتن و از این شاخ به آن شاخ پریدن و بین دو آب شنا کردن نیست. خطر را همه دریافتهاند. هم فرزندان انقلاب و هم ضد انقلاب (از طاغوتی گرفته تا راندهشده از درگاه ولایت فقیه) ولو آن که در محیط امن اروپا یا آمریکا توطن گزیده و از خطر جسته باشند، همه با چشم نگران در اوضاع وطن مینگرند. ما هم با این سخن آقای خامنهای موافقیم که باید هر کس، چه در داخل و چه در خارج کشور، جای خود را با «مرزبندی شفاف» مشخص کند.
جدال سلطنتطلب و جمهوریخواه و امثال آن، در شرایط کنونی، که مملکت را انواع مخاطرات از داخل و خارج تهدید میکند، یک حرکت انحرافی است و کمک به ادامۀ وضع موجود.
همانطور که آقای خامنهای در مقام فرمانده آن جبهه میگوید «هرگونه سخن، حرکت و نوشتهای، که حتی با نیّت صادقانه باشد ولی موجب شکاف و انشقاق در جامعه (بخوانید: در بین طرفداران وضع موجود) شود، برخلاف مصالح کشور و نظام اسلامی است»، در این طرف نیز هر نوع تفرقهافکنی، به هر زبان و هر عنوان، سدسازی در برابر جنبش فراگیر مردمی با هدف رهانیدن کشور از بحران بنیانبرانداز و عبور از استبداد و ارتجاع به سوی آزادی و آزاداندیشی است. یکصدا شویم برای برچیدن نظام مندرآوردی «ولایت فقیه» و تشکیل حکومت دنیاپسند دموکراتمنش امروزی.
۱۳۸۹ تیر ۸, سهشنبه
پاداش میلیونی حسین رضازاده به خودم، خودت و خودش
در حالی که حسین رضازاده روز گذشته دریافت پاداشهایی دو یا سه میلیونی را که توسط خودش، دستور پرداختش به خودش و نایب رئیسش صادر شده، را رد کرد و این مسائل را در حد حرف و فاقد مستندات دانست، مستندات فدراسیون وزنه برداری حکایت از چنین پرداختی دارد تا عدم صداقت حسین رضازاده در قبال چنین اعمالی که نه به لحاظ عرفی و نه به لحاظ قانونی تعریف ندارد، سوال برانگیز شود و این پرسش مطرح گردد رضازاده که حتی در جریان تخلفاتی که پرداخت چنین پاداشهایی را شامل میشود نیست، چگونه میتواند این مجموعه وزنه برداری کشور را برای دوره چهار سال هدایت کند؟!
حضور حسین رضازاده در فدراسیون وزنه برداری با حواشی فراوانی همراه بود که از پیش حضور آغاز شد و به طور حتم با جوی که بر این رشته حاکم است و مواضعی که گروه قابل توجهی از اهالی وزنه برداری نسبت به حسین رضازاده دارند، این اتفاقات دامنه وسیع تری به خود خواهد گرفت و آنچه بیش از پیش به این حواشی دامن خواهد زد؛ تخلفاتی است که در این فدراسیون به وقوع میپیونند و سرپرست فدراسیون از آن به کل تکذیب میکند اما در اسناد موجود نه تنها دستورش را داده که تا انتها نیز امضایش موجود است!
سندهای مالی فدراسیون وزنه برداری انبوهی از پرسشها را با خود به همراه میآورد که در این خبر به شش سند مرتبط با دو پرداخت با موضوعیت پاداش فدراسیون میپردازم و مابقی این تخلفات را به مرور منتشر میکنم؛ تخلفاتی که شاید کاملاً جنبه قانونی دارد و اطلاعات ناقص حقوقی و اداری مالی نگارنده و کارشناسان، قابلیت هضمش را ندارد! این شش سند به پرداختهای حسین رضازاده باز میگردد که تحت عنوان پاداش به خودش پرداخته کرده است و این امر در صورت عدم وجود مصوبه هیات رئیسه که وجود خارجی و اگر وجود خارجی داشت باید در نامهها مورد استناد اداری قرار میگرفت، مربوط میشود.
رضازاده دیروز عنوان کرد روئسای فدراسیونهای ورزشی افتخاری کار میکنند و همه روئسا از جمله خودش حقوقی دریافت نمیکنند. این امر تا حدودی صحیح است و اعضاء هیات رئیسه افتخاری بوده و حقوق رسمی نمیتوانند دریافت کنند و تنها میتوانند مبالغی تحت عنوان حق الجلسه و همچنین الزحمه دریافت نمایند که البته حسین رضازاده این ارقام را نیز نمیتواند دریافت کند، چرا که کارمند رسمی اداره کل تربیت بدنی اردبیل بوده و کارمند دولت نمیتواند در آن واحد از دو دستگاه حقوق دریافت کند و به همین دلیل بنا به اعتراف خودش، پیرو نامه سازمان بازرسی کل کشور حقوق دو میلیون و هشتصد هزارتومانی که علاوه بر حقوق کارمندی اش میگرفته، را پس داده است.
اما این قاعده صرفاً در حقوق خلاصه نمیشود و رئیس فدراسیون حق دریافت پاداش ندارد، مگر با تصویب هیات رئیسه فدراسیون مربوطه و در واقع حسین رضازده تنها میتوانسته با تصویب هیات رئیسه فدراسیون وزنه برداری پاداشی دریافت کند که قطعاً چنین مصوبه ای وجود خارجی ندارد و اگر وجود خارجی داشت باید در نامه حسین رضازاده برای پرداخت پاداش به خودش و نایب رئیسش مورد اشاره قرار میگرفت اما نحوه پرداخت پاداش در دو نوبت در فدراسیون وزنه برداری که نسبتاً قبال توجه بوده، به گونه ای دیگر بوده و کامللاً تخلف محسوب میشود.
پرداخت اول
در نخستین پرداخت داراب ریاحی از حسین رضازاده درخواست میکند تا به حسین رضازاده، خودش، و بهمن زارع پاداش حسن خدمت انجام کار پایان سال 1388 را پرداخت نماید. در متن این نامه آمده است:
"جناب آقای حسین رضازاده
سرپرست محترم فدراسیون
باسلام
احتراماً نظر به پایان سال 88 خواهشمند است دستورات لازم را جهت پرداخت پاداش حسن خدمت انجام کار پایان سال افراد مشروحه ذیل را صادر فرمایید.
1- آقای حسین رضازاده
2- آقای داراب ریاحی
3- آقای بهمن زارع
داراب ریاحی
نایب رئیس فدراسیون"
در ذیل این نامه حسین رضازاده پاراف کرده است:
"بسمه تعالی
جناب آقای ریاحی
ردیف 1 مبلغ 20 میلیون ریال (حسین رضازاده)
ردیف 2 مبلغ 15 میلیون ریال (داراب ریاحی)
ردیف 3 مبلغ 10 میلیون ریال (بهمن زارع)
اقدام گردد.
12/12 رضازاده"
در واقع حسین رضازاده به نایب رئیسش دستور داده است، پیرو درخواست خودت، به خودم، خودت و خودش پاداش بده! پس از این دستور، چکهای مربوطه با کسر مالیات بر درآمد صادر و تحویل این اشخاص شد که داراب ریاحی بر روی کپی چکهای پاداش، نوشتهاند اصل چک دریافت شد.
این پرداختها چنین پرسشی را به همراه دارد که آیا حسین رضازاده به همین شکل افتخاری فعالیتش را در فدراسیون ادامه خواهد داد و آیا تصور میشد این روش دریافت پاداش "حسن خدمت" پایان سال میلیونی قانونی است؟! همچنین باید پرسید آیا هیچ کس جز این سه نفر در فدراسیون لیاقت دریافت پاداش را نداشتهاند و چرا تنها حسین رضازاده، نایب رئیسش و بهمن زارع مربی تیم ملی وزنه برداری که در ماجرای دوپینگ علی حسینی طرف فدراسیون و رضازاده را گرفته بود، مشمول این پاداشها درشت شده اند؟!
پرداخت دوم
اما علی الظاهر تنها پاداش حسن خدمت پایان سال به شکل فراقانونی نمیتوان دریافت کرد، بلکه میتوان این پاداش را فصلی نیز دریافت کرد و مثلاً چند میلیون پاداش حسن خدمت بهار، چند میلیون پاداش تابستان، چند میلیون پاداش حسن خدمت پاییز و پاداش زمستانی نیز دریافت کرد! این اتفاق حداقل برای سه ماهه نخست سال 1389 یا همان فصل بهار اتفاق به وقوع پیوست و این بار داراب ریاحی نایب رئیس فدراسیون از مسئول مالی فدراسیون دستور میدهد به خودش و حسین رضازاده پاداش پرداخت کند که البته این بار رقمها قدری درشتتر میشود! در متن این نامه آمده است:
"جناب آقای عباسی
با سلام
مقتضی است در خصوص پرداخت پاداش سه ماهه اول سالجاری خدمتی افراد شرح در ذیل اقدام مقتضی معمول نمائید.
1- حسین رضازاده 30000000 ریال (سه میلیون تومان)
2- داراب ریاحی 25000000 ریال (دو و نیم میلیون تومان)
داراب ریاحی 89/3/12"
در واقع بر اساس این مستندات در فصل بهار داراب ریاحی دستور داده به خودش و حسین رضازاده که تحت عنوان سرپرست رئیسش محسوب میشود، پاداش پرداخت شود که البته احتمالاً با هماهنگی رضازاده بوده است. پس از این نیز چک4های مرتبط با پرداخت پاداش صادر و این اشخاص در امضاء کپی چک نوشته و امضاء کردهاند، اصل چک دریافت شد! البته حسین رضازاده در گفت و گویش با تابناک تاکید کرد که هر کاری انجام داده قانونی است و روزی هست و روزی میرود و باید با وجدان نزد خدا پاسخگو باشد؛ امیدواریم که چنین باشد!
آنچه انتشار این اسناد به همراه میآورد نخست افسوس خوردن به جهت عدم صداقت حسین رضازاده است که با توجه به انتظاراتی که از او میرود، از پایه این اتفاق را حاشا و تکذیب کرد ولی انتشار این اسناد به شکل کامل خلاف گفتههای رضازاده را ثابت میکند و در درجه بعد نوع مدیریت او است. رضازاده تاکید داشت و بارها در گفت و گویش با تابناک بر این عبارت که تمام فعالیتها در دوره مدیریتش قانونی بوده، تاکید ورزید و این احتمالاً به عدم برخورداری رضازاده از سوابق مدیریت اجرایی در یک فدراسیون حساس و یا حتی یک فدراسیون کوچک خبر میدهد. با این اوصاف باید پرسید چگونه مدیری که حتی در جریان چنین بدیهیات اداری نیست، این مجموعه را به پیش خواهد برد و این رشته المپیکی که با مشکلات متعددی روبرو است، به جایگاه اصلی اش دست خواهد یافت؟!
به نظر میرسد مسئولان سازمان تربیت بدنی میبایست در انتخاب خود تجدیدنظر کرده و از حسین رضازاده حداکثر در جایگاهی همچون نایب رئسی برای حداقل دوره چهار سال استفاده کنند تا این قهرمان طی این دوره حداقل به توان و آگاهی اجرایی مکفی برای اداره این فدراسیون دست یابد، چرا که اصرار بر ریاست حسین رضازاده در فدراسیون وزنه برداری بزرگترین ظلم در حق شخص رضازاده و وزنه برداری است و تنها اعتباری که با توجه به وقایع اخیر و ماجرای علی حسینی از وی باقی مانده را نابود خواهد کرد و بدین شکل اسطوره ای که هنوز فدراسیون جهانی وزنه برداری در مجلات تخصصی اش از او بهره میبرد، بی جهت فنا خواهد شد.در آینده اسناد دیگری منتشر خواهد شد.
حضور حسین رضازاده در فدراسیون وزنه برداری با حواشی فراوانی همراه بود که از پیش حضور آغاز شد و به طور حتم با جوی که بر این رشته حاکم است و مواضعی که گروه قابل توجهی از اهالی وزنه برداری نسبت به حسین رضازاده دارند، این اتفاقات دامنه وسیع تری به خود خواهد گرفت و آنچه بیش از پیش به این حواشی دامن خواهد زد؛ تخلفاتی است که در این فدراسیون به وقوع میپیونند و سرپرست فدراسیون از آن به کل تکذیب میکند اما در اسناد موجود نه تنها دستورش را داده که تا انتها نیز امضایش موجود است!
سندهای مالی فدراسیون وزنه برداری انبوهی از پرسشها را با خود به همراه میآورد که در این خبر به شش سند مرتبط با دو پرداخت با موضوعیت پاداش فدراسیون میپردازم و مابقی این تخلفات را به مرور منتشر میکنم؛ تخلفاتی که شاید کاملاً جنبه قانونی دارد و اطلاعات ناقص حقوقی و اداری مالی نگارنده و کارشناسان، قابلیت هضمش را ندارد! این شش سند به پرداختهای حسین رضازاده باز میگردد که تحت عنوان پاداش به خودش پرداخته کرده است و این امر در صورت عدم وجود مصوبه هیات رئیسه که وجود خارجی و اگر وجود خارجی داشت باید در نامهها مورد استناد اداری قرار میگرفت، مربوط میشود.
رضازاده دیروز عنوان کرد روئسای فدراسیونهای ورزشی افتخاری کار میکنند و همه روئسا از جمله خودش حقوقی دریافت نمیکنند. این امر تا حدودی صحیح است و اعضاء هیات رئیسه افتخاری بوده و حقوق رسمی نمیتوانند دریافت کنند و تنها میتوانند مبالغی تحت عنوان حق الجلسه و همچنین الزحمه دریافت نمایند که البته حسین رضازاده این ارقام را نیز نمیتواند دریافت کند، چرا که کارمند رسمی اداره کل تربیت بدنی اردبیل بوده و کارمند دولت نمیتواند در آن واحد از دو دستگاه حقوق دریافت کند و به همین دلیل بنا به اعتراف خودش، پیرو نامه سازمان بازرسی کل کشور حقوق دو میلیون و هشتصد هزارتومانی که علاوه بر حقوق کارمندی اش میگرفته، را پس داده است.
اما این قاعده صرفاً در حقوق خلاصه نمیشود و رئیس فدراسیون حق دریافت پاداش ندارد، مگر با تصویب هیات رئیسه فدراسیون مربوطه و در واقع حسین رضازده تنها میتوانسته با تصویب هیات رئیسه فدراسیون وزنه برداری پاداشی دریافت کند که قطعاً چنین مصوبه ای وجود خارجی ندارد و اگر وجود خارجی داشت باید در نامه حسین رضازاده برای پرداخت پاداش به خودش و نایب رئیسش مورد اشاره قرار میگرفت اما نحوه پرداخت پاداش در دو نوبت در فدراسیون وزنه برداری که نسبتاً قبال توجه بوده، به گونه ای دیگر بوده و کامللاً تخلف محسوب میشود.
پرداخت اول
در نخستین پرداخت داراب ریاحی از حسین رضازاده درخواست میکند تا به حسین رضازاده، خودش، و بهمن زارع پاداش حسن خدمت انجام کار پایان سال 1388 را پرداخت نماید. در متن این نامه آمده است:
"جناب آقای حسین رضازاده
سرپرست محترم فدراسیون
باسلام
احتراماً نظر به پایان سال 88 خواهشمند است دستورات لازم را جهت پرداخت پاداش حسن خدمت انجام کار پایان سال افراد مشروحه ذیل را صادر فرمایید.
1- آقای حسین رضازاده
2- آقای داراب ریاحی
3- آقای بهمن زارع
داراب ریاحی
نایب رئیس فدراسیون"
در ذیل این نامه حسین رضازاده پاراف کرده است:
"بسمه تعالی
جناب آقای ریاحی
ردیف 1 مبلغ 20 میلیون ریال (حسین رضازاده)
ردیف 2 مبلغ 15 میلیون ریال (داراب ریاحی)
ردیف 3 مبلغ 10 میلیون ریال (بهمن زارع)
اقدام گردد.
12/12 رضازاده"
در واقع حسین رضازاده به نایب رئیسش دستور داده است، پیرو درخواست خودت، به خودم، خودت و خودش پاداش بده! پس از این دستور، چکهای مربوطه با کسر مالیات بر درآمد صادر و تحویل این اشخاص شد که داراب ریاحی بر روی کپی چکهای پاداش، نوشتهاند اصل چک دریافت شد.
این پرداختها چنین پرسشی را به همراه دارد که آیا حسین رضازاده به همین شکل افتخاری فعالیتش را در فدراسیون ادامه خواهد داد و آیا تصور میشد این روش دریافت پاداش "حسن خدمت" پایان سال میلیونی قانونی است؟! همچنین باید پرسید آیا هیچ کس جز این سه نفر در فدراسیون لیاقت دریافت پاداش را نداشتهاند و چرا تنها حسین رضازاده، نایب رئیسش و بهمن زارع مربی تیم ملی وزنه برداری که در ماجرای دوپینگ علی حسینی طرف فدراسیون و رضازاده را گرفته بود، مشمول این پاداشها درشت شده اند؟!
پرداخت دوم
اما علی الظاهر تنها پاداش حسن خدمت پایان سال به شکل فراقانونی نمیتوان دریافت کرد، بلکه میتوان این پاداش را فصلی نیز دریافت کرد و مثلاً چند میلیون پاداش حسن خدمت بهار، چند میلیون پاداش تابستان، چند میلیون پاداش حسن خدمت پاییز و پاداش زمستانی نیز دریافت کرد! این اتفاق حداقل برای سه ماهه نخست سال 1389 یا همان فصل بهار اتفاق به وقوع پیوست و این بار داراب ریاحی نایب رئیس فدراسیون از مسئول مالی فدراسیون دستور میدهد به خودش و حسین رضازاده پاداش پرداخت کند که البته این بار رقمها قدری درشتتر میشود! در متن این نامه آمده است:
"جناب آقای عباسی
با سلام
مقتضی است در خصوص پرداخت پاداش سه ماهه اول سالجاری خدمتی افراد شرح در ذیل اقدام مقتضی معمول نمائید.
1- حسین رضازاده 30000000 ریال (سه میلیون تومان)
2- داراب ریاحی 25000000 ریال (دو و نیم میلیون تومان)
داراب ریاحی 89/3/12"
در واقع بر اساس این مستندات در فصل بهار داراب ریاحی دستور داده به خودش و حسین رضازاده که تحت عنوان سرپرست رئیسش محسوب میشود، پاداش پرداخت شود که البته احتمالاً با هماهنگی رضازاده بوده است. پس از این نیز چک4های مرتبط با پرداخت پاداش صادر و این اشخاص در امضاء کپی چک نوشته و امضاء کردهاند، اصل چک دریافت شد! البته حسین رضازاده در گفت و گویش با تابناک تاکید کرد که هر کاری انجام داده قانونی است و روزی هست و روزی میرود و باید با وجدان نزد خدا پاسخگو باشد؛ امیدواریم که چنین باشد!
آنچه انتشار این اسناد به همراه میآورد نخست افسوس خوردن به جهت عدم صداقت حسین رضازاده است که با توجه به انتظاراتی که از او میرود، از پایه این اتفاق را حاشا و تکذیب کرد ولی انتشار این اسناد به شکل کامل خلاف گفتههای رضازاده را ثابت میکند و در درجه بعد نوع مدیریت او است. رضازاده تاکید داشت و بارها در گفت و گویش با تابناک بر این عبارت که تمام فعالیتها در دوره مدیریتش قانونی بوده، تاکید ورزید و این احتمالاً به عدم برخورداری رضازاده از سوابق مدیریت اجرایی در یک فدراسیون حساس و یا حتی یک فدراسیون کوچک خبر میدهد. با این اوصاف باید پرسید چگونه مدیری که حتی در جریان چنین بدیهیات اداری نیست، این مجموعه را به پیش خواهد برد و این رشته المپیکی که با مشکلات متعددی روبرو است، به جایگاه اصلی اش دست خواهد یافت؟!
به نظر میرسد مسئولان سازمان تربیت بدنی میبایست در انتخاب خود تجدیدنظر کرده و از حسین رضازاده حداکثر در جایگاهی همچون نایب رئسی برای حداقل دوره چهار سال استفاده کنند تا این قهرمان طی این دوره حداقل به توان و آگاهی اجرایی مکفی برای اداره این فدراسیون دست یابد، چرا که اصرار بر ریاست حسین رضازاده در فدراسیون وزنه برداری بزرگترین ظلم در حق شخص رضازاده و وزنه برداری است و تنها اعتباری که با توجه به وقایع اخیر و ماجرای علی حسینی از وی باقی مانده را نابود خواهد کرد و بدین شکل اسطوره ای که هنوز فدراسیون جهانی وزنه برداری در مجلات تخصصی اش از او بهره میبرد، بی جهت فنا خواهد شد.در آینده اسناد دیگری منتشر خواهد شد.
۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه
قاچاق زنان و دختران از استانهاي زيارتي
هنوز ماجراي قاچاق دختران و زنان ايراني به يکي از کشورهاي همسايه از خاطره ها نرفته است که شاهد شيوههاي ديگر قاچاق زنان ايرني آنهم در يك استان زيارتي هستيم !
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از شهرزاد، اخیرا یک باند قاچاق زنان و دختران در مشهد شناسایی شدهاند که اعضای آن پس از شناسایی خانوادههای فقیر که برای سفر زیارتی به این شهر می آمدند، دختران این خانوادهها را به عقد خود درآورده و سپس به یکی از کشورهای همسایه برده و در آنجا برای فحشا میفروختند.
خبرگزاری افق که این خبر را منتشر نموده، از افشای جزئیات بیشتر خودداری کرد.
بنابر گزارش سال 2006 وزارت امور خارجه آمریکا، ایران در فهرست "بدترین خاطیان" در زمینه قاچاق انسان قرار گرفت.
۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه
از تيغ برنده سركوب خميني تا شمشير زنگزده خامنهاي
جمهوري اسلامي از خرداد ماه سال گذشته تا خرداد امسال، همه مكانيسمها، تاكتيكها و شيوههاي سركوب فيزيكي و فرهنگي ـ ايدئولوژيك تجربه شده در سي سال گذشته را عليه جنبش اعتراضي به كار برد.
اما اين تاكيتكها و مكانيسمها، كه در سركوبهاي سال ۶۰ به روزگار آيتالله خميني، كارايي داشته و با حذف جنبش اعتراضي از جامعه هدفهاي تعريف شده خود را تحقق بخشيدند، در سال ۸۸ و ۸۹، در يك سال گذشته، كارايي خود را تا حد بالايي از دست دادند و نتوانستند جنبش اعتراضي و بحران سياسي را مهار كرده و بدان پايان دهند.
برخي تاكيتكها و شيوههاي سركوب نه فقط به هدفهاي تعريف شده نرسيدند كه نتيجه معكوس به بار آورده و به جاي تضعيف جنبش اعتراضي آن را تقويت كردند.
نظامهاي استبدادي از هم ميآموزند و جمهوري اسلامي نيز،كه در نخستين سال استقرار خود با موج گسترده مخالفان و منتقدان روبهرو بود، نهادهاي سركوب دوران شاه را حفظ و بازسازي كرد و به سرعت دستگاههاي سركوب فيزيكي و فرهنگي ـ ايدئولوژيك تازهاي را بر الگوهاي پيشرفته و تجربه شده در كشورهاي بلوك شرق سابق بنا نهاد.
شيوههايي كه خنثي شدند
در سال ۱۳۶۰ پرتاب گاز اشكآور و تيراندازي به سوي تظاهركنندگان معترض و دستگيريهاي گسترده، به تظاهرات خياباني و تجمعات اعتراضي پايان داد.
اين شيوه در سال گذشته تظاهرات ميليوني معترضان را مهار كرد اما با تظاهرات پراكنده خياباني برنيامد و اين گونه تجمعات و تظاهرات همچنان ادامه دارد.
بازداشت، شكنجه و اعدام در سال ۶۰ به عمر نظري و سياسي احزاب، گروهها و سازمانهاي منتقد و مخالف نظام پايان داد هر چند روشنفكران منفرد و خلاقان عرصه فرهنگ، به رغم همه دشواريها، حيات فرهنگي و انديشه انتقادي را تداوم داده و با واسطه آثار، نشريات و محافل خود، به نسلهاي جوانتر منتقل كردند.
مكانيسم زندان، شكنجه و اعدام در سال گذشته نيز به كار گرفته شد اما، و دستكم تا كنون، به جاي پايان دادن به عمر فعال روشنفكران و شخصيتها و نهادهاي جنبش اعتراضي، به انگيزهاي براي ادامه مبارزه تحول يافته و «آزادي زندانيان سياسي» به يكي از جاافتادهترين و مشخصترين خواستهاي برانگيزاننده جنبش اعتراضي بدل شده است.
دادگاههاي علني فرمايشي، توبهنامه و مصاحبههاي تحميلي تلويزيوني و مطبوعاتي و اقداماتي مشابه، كه با وادار كردن فعالان سياسي به انكار باورها و عقايد خود، بياعتبار كردن آنان و بياعتبار كردن اصالت و برنامههاي مخالفان و منتقدان را هدف ميگيرند، از مكانيسمهاي موفق سركوب فرهنگي ـ ايدئولوژيك در سال ۱۳۶۰ بودند.
مصاحبههاي تلويزيوني رهبران زنداني احزاب و سازمانهاي مخالف جمهوري اسلامي در سال ۶۰ و ۶۱، در بياعتبار كردن شخصيت سياسي آنان و در بياعتبار شدن احزاب و سازمانهاي مخالف در افكار عمومي، و حتا در ميان هواداران اين احزاب و سازمانها، نقشي مهم ايفا كردند.
همين تاكيتك و مكانيسم، كه در سال گذشته به شيوههاي گوناگون به كار گرفته شد، نه فقط به هدف دلخواه نظام دست نيافت كه نتيجه معكوس داد و هر توبهنامه و مصاحبه تحميلي چون سندي معتبر از وجود شكنجه در زندانهاي جمهوري اسلامي تعبير شد و موجي از مخالفت و انتقاد برانگيخت.
مصاحبهها و توبهنامههاي تحميلي پيش از آغاز جنبش اعتراضي اخير نيز كارايي خود را در جامعه كل از دست داده و فقط براي تودههاي هوادار جمهوري اسلامي و نيرويهاي سپاه پاسداران و بسيج توليد ميشدند.
گزارش قربانيان از شكنجههايي كه به اعتراف منجر ميشوند در خنثي كردن اين مكانيسم نقش مهمي ايفا كردند در نتيجه همين گزارشها و در بستر ارتقاي فرهنگ سياسي جامعه بود كه افكار عمومي به جاي سلب اعتبار سياسي از قربانيان اين شيوه با آنان همدردي ميكند.
«افشاگري» عليه روشنفكران منتقد، فعالان سياسي مخالف و فعالان جامعه مدني، كه بر تركيبي از اطلاعات راست و دروغ از زندگي خصوصي قربانيان و اتهامهاي باورناكردني نادرست توليد ميشوند، در سركوب سال ۶۰ نقشي كارا و مؤثر داشتند.
اين شيوه در سال گذشته به افراط به كار گرفته شد و كار به جايي كشيد كه همسر برنده جايزه صلح نوبل را مجبور كردند تا عليه شريك زندگي خود در حد مضحكه «افشاگري» كند.
اما ناكارايي اين شيوه در سال گذشته در حدي بود كه برخي رسانهها و شخصيتهاي جناح اصولگرا در مجلس و برخي كادرهاي اطلاعاتي نيز بدان اقرار كردند.
در سال ۱۳۶۰ امكاني براي پاسخگويي به افشاگريها نبود اما رسانههاي پرمخاطب فارسي زبان خارج از كشور، شبكه اينترنت و ديگر امكاناتي كه انقلاب ارتباطات در اختيار ايرانيان داخل و خارج نهاده است، ارتقاي فرهنگي و تحولات ساختاري جامعه در سي سال اخير، نه فقط پاسخگويي را ممكن كرده كه بر تودههاي هوادار نظام نيز اثر گذاشته است.
توقيف نشريات در سال ۶۰ منتقدان و مخالفان را از رسانهها و حضور رسانهاي در جامعه محروم كرد.
در سال گذشته نيز بقاياي نشريات غيردولتي وابسته به رفرميستهاي مذهبي توقيف شدند، بسياري از سايتهاي اينترنتي فيلتر و پارازيتافكني بر برنامههاي راديويي و تلويزيوني فارسي زبان خارج از كشور ادامه يافت اما تكنولوژي پيشرفته ارتباطات امكان بهرهگيري از اين رسانهها را براي فعالان سياسي منتقد و مخالف و مخاطبان ميليوني فراهم و توقيف رسانهها را خنثي كرده است.
در سال ۶۰ امكانات انقلاب ارتباطات از جمله اينترنت در ايران وجود نداشت اما انقلاب ارتباطات از دهه پيش بر ايران نيز سايه افكند و سانسور را ناممكن كرد.
وادار كردن روشنفكران و فعالان سياسي به گريز از كشور كه به خنثي شدن و قطع ارتباط و حذف تأثير آنان بر جامعه ميانجاميد، از مطلوبترين مكانيسمهاي سركوب در جمهوري اسلامي بود.
سال گذشته نيز موجي ديگر از فعالان سياسي و مدني و فرهنگي به اجبار به خارج از كشور مهاجرت كردند اما تبعيد، به يمن انقلاب ارتباطات، تحولات ساختاري جامعه ايراني در سي سال گذشته و سياسي شدن جامعه در سال گذشته ديگر به معناي حذف از جامعه، قطع ارتباط با جامعه و محروم شدن از تأثيرگذاري و تأثيرپذيري نيست.
تيع برندهاي كه به شمشيري زنگ زده بدل شد
جمهوري اسلامي هنوز از توانايي و اراده اعمال همه شيوهها و مكانيسمهاي سركوب فيزيكي و فرهنگي ـ ايدئولوژيك برخوردار است اما تداوم جنبش اعتراضي و روند رو به ارتقاي طرح مباحث سياسي در جامعه از اين واقعيت خبر ميدهند كه اين شيوهها و مكانيسمهايي چون بمباران تبليغاتي تأثير و كارايي گذشته خود را از دست دادهاند.
عوامل و دلايل فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي و ساختاري اين تحول قابل بررسي است اما اين تحول، فراتر از دلايل و زمينههاي پيدايي خود، تأثيرات و نتايج بسيار را به دنبال خواهد داشت چرا كه يافتن شيوهها و مكانيسمهاي نو و مؤثر و كارا كاري آسان نيست و ادامه مكانيسمهاي ناكارا و خنثي شده نيز ثمري نداشته و گاه به نتيجهاي متضاد با هدف خود منجر ميشوند.
تاكيتكها، مكانيسمها و شيوههاي سركوب فيزيكي و فرهنگي ـ ايدئولوژيك در حكومتهاي استبدادي، نامحدود نيستند و آن گاه كه كارايي خود را از دست داده و نتوانند هدفهاي تعريف شده خود را تحقق بخشند، توانايي مديريت بحران سياسي از نظام استبدادي سلب ميشود.
اتوريته، اقتدار و اعتبار معنوي آيتالله خميني در سال ۶۰ در اوج بود. آقاي خامنهاي كه از همان آغاز رهبري خود از اتوريته مذهبي و سياسي آيتالله خميني برخوردار نبود، براي حفظ ولايت فقيه به ناچار به شمشير و نهادهاي سركوب فيزيكي و ايدئولوژيك تكيه كرد.
اعبتار آقاي خامنهاي در سال گذشته به كمترين حد خود رسيد و تأثير و كارايي اصليترين تكيهگاه او نيز رو به افول نهاد.
شيوههاي شناخته شده سركوب در سال ۶۰ براي آيتالله خميني تيغي برنده، كارا و مؤثر بود اما همين شيوهها در سال ۸۹ به شمشيري زنگ زده بدل شده و دوام نظام مبتني بر ولايت فقيه و اقتدار جانشين او را با خطري جدي مواجه كرده است.
۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه
اسرائيل: با كشتيهاي ايراني عازم غزه برخورد ميشود
وزيرخارجه اسرائيل تهديد كرد كه با كشتيهاي ايراني و لبناني عازم باريكه غزه، به عنوان كشتيهاي دشمن برخورد خواهد شد. به گفته رئيس هلال احمر، ايران تصميم گرفته است دو كشتي حامل كمك به غزه اعزام كند.
ساكنان غزه در انتظار كمك
ليبرمان وزيرخارجه اسرائيل، در يك پيام راديوئي اعلام كرد كه كشتيهاي ايراني و لبناني، متعلق به كشورهائي هستند كه دشمن اسرائيل محسوب ميشوند، بنابر اين، ورود آنها به آبهاي اسرائيل، ديگر تنها يك عمل تحريكآميز نيست و با آن مقابله خواهد شد.
زنان لبناني در راه غزه
در حالي كه ايران اعلام كرده است يك كشتي حامل كمكهاي انساني و يك كشتي حامل مددكاران را به باريكه غزه اعزام خواهد كرد، به گزارش خبرگزاري آلمان، گروهي از زنان مسلمان و مسيحي لبنان نيز، خود را براي سفر به باريكه غزه آماده ميكنند. "ثمر الحج" يكي از سازماندهندگان اين سفر گفته است:«هدف ما رساندن دارو به بيماران سرطاني است كه از محاصره غزه رنج ميبرند.»
۳۰ زن مسلمان و مسيحي لبنان، قرار است هفته آينده با كشتي "مريم" روانه باريكه غزه شوند. به گزارش خبرگزاري آلمان، ۲۰ زن، از كشورهاي ديگر نيز قرار است به اين گروه بپيوندند.
به گفته "ايگال پالمور" سخنگوي وزارت خارجه اسرائيل، اين كشور نگراني خود را نسبت به حركت كشتيهاي ايراني و لبناني به آگاهي كشورهاي دوست خود رسانده است. ايگال پالمور گفته است:«كشتيها از سرزمينهاي دشمن ميآيند و به همين دليل با آنها به گونه ديگري برخورد خواهد شد. اما براي اعلام نحوه واكنش اسرائيل هنوز زود است.»
نارضائي سازمان ملل و گروه چهارجانبه
همزمان، "رابرت سري" فرستاده ويژه سازمان ملل متحد به خاورميانه، سياست اسرائيل در برابر باريكه غزه را شكستخورده دانست و اعلام كرد كه اين كشور نيازمند سياستي نو و مثبت است. پيشتر، شوراي امنيت سازمان ملل متحد خواستار تغيير سياست اسرائيل در برابر باريكه غزه و پايان دادن به محاصره اين منطقه شده بود.
گروه چهار جانبه خاورميانه مركب از اتحاديه اروپا، سازمانملل، آمريكا و روسيه نيز يك تغيير بنيادي در سياست اسرائيل را ضروري دانسته است.
۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه
۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه
سالگرد شهیدان سبز را گرامی میداریم.
۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سهشنبه
۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه
بیست دختر و پسر که عازم شمال بودند بازداشت شدند
بیست دختر و پسر که در قالب یک تور گردشگری عازم شمال بودند به دلیل آنچه «فراهم آوردن زمینه فساد» عنوان شده، بازداشت شدند.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از ایسنا، بهرام یونسی، دادستان شهرستان کلاله با اعلام این خبر افزود: «این افراد که به صورت غیر قانونی عازم شهر کلاله بودند به جرم زمینهسازی برای رابطه نامشروع، نگهداری مشروبات الکلی و جریحهدار کردن عفت عمومی بازداشت شدند.»
وی گفت که در پی «وصول گزارشهای مردمی» مبنی بر مشاهده یک دستگاه مینی بوس شامل دختران و پسرانی که با «پوشش نامناسب» در انظار عمومی ظاهر شده بودند، ماموران با اخذ مجوز قضایی خودروی مذکور را متوقف و به بازرسی آن پرداختند.
یونسی افزود: «ماموران در حین بازرسی چند شیشه مشروبات الکلی کشف کردند و همچنین متوجه شدند دختران و پسرانی که در خودروی مینی بوس حضور داشتند هیچگونه رابطه فامیلی با هم نداشته و تنها از طریق اینترنت با هم آشنا شده بودند.»
به گفتهی آقای یونسی «این افراد پس از دو روز بازداشت با قرار کفالت آزاد شده و پرونده آنها با قرار مجرمیت و کیفرخواست، به دادگاه عمومی- جزایی شهرستان کلاله جهت رسیدگی و صدور رای ارسال شده است.»
اشتراک در:
پستها (Atom)