فرزندان انقلاب با «ضد انقلاب»، پس از سی سال سرانجام به نقطۀ تفاهم رسیدهاند و نسبت به برچیده شدن ولایت فقیه اتفاق نظر دارند. قدم نهائی و اقدام ناگزیر برای نجات کشور.
«ضد انقلاب» لقبی است که انقلابیون، از نخستین روز تکیه زدن بر مسند اقتدار به مخالفان سیاستها و روشهای خود در ادارۀ امور مملکت دادند. ابتدا این عنوان منحصراً دولتمردان و وابستگان رژیم پیشین را شامل میشد، اما بهتدریج آنها هم که در انقلاب سهم داشتند، بهمحض این که لب به انتقاد یا اعتراض نسبت به اوضاع جاری، یا حتی گوشهای از خُلبازیها و یکهتازیها، میگشودند مارک «ضد انقلاب» میخوردند و از صحنه رانده میشدند.
بدین ترتیب، هرروز بر تعداد و تنوع «ضد انقلاب» افزوده شد تا امروز که وفادارترین یاران و شاگردان خمینی نیز «فتنهگر» و «ضد انقلاب» نامیده میشوند.
جانشین خمینی، هفتۀ گذشته در دیدار با «جمعی از اعضای بسیجی هیأتهای علمی دانشگاهها و مراکز آموزشی» یا بهعبارت سادهتر، مأموران اختناق در کادر مدیریت دانشگاهی، صریحاً اظهار داشت «مبانی، اصول و جهت حرکت مشخص و روشن است و هرکس در چارچوب اصول و در این جهت حرکت کند، جزو مجموعۀ نظام اسلامی است. هرگونه سخن، حرکت و نوشتهای که حتی با نیّت صادقانه باشد ولی موجب شکاف و انشقاق در جامعه شود، برخلاف مصالح کشور و نظام اسلامی است... اگر کسی مرزبندی شفاف با دشمنان انقلاب و دین نکند، قدر خود را کاهش داده است و اگر به آنها گرایش پیدا کند، از نظام خارج میشود».
مخاطب این سخنان، «ضد انقلاب» سی سال و بیست سال و حتی ده سال و پنج سال پیش نیست. این سخنان خطاب به کسانی ایراد میشود که در طول این سی سال رئیس دولت، رئیس مجلس، رئیس جمهوری، رئیس قوه قضائیه، رئیس دانشگاه، وزیر، وکیل بودهاند. کسانی چون هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی، آیتالله اردبیلی، آیتالله صانعی و هزاران تن دیگر از برکشیدگان انقلاب و نظام انقلابی که در یک سال اخیر با میلیونها ایرانی همصدا شده و نسبت به اوضاع جاری، ازجمله انتخابات مخدوش ریاست جمهوری، اعتراض کردهاند.
بدیهی است آنها همگی معنی پیام را درک میکنند ولی انتظار نمیتوان داشت رفسنجانی و کروبی و موسوی با همان قلم و همان بیان به این پیام پاسخ دهند که در نامۀ عبدالکریم سروش یا عطاءالله مهاجرانی به «مقام معظم رهبری» منعکس بود.
همین که هر یک از آنها، برخی بهصراحت و بعضی سربسته، در گفتهها و نوشتههای خود طی این چند هفته نسبت به ادامۀ وضع موجود اظهار نگرانی کرده و یادآور شدهاند این، آن نیست که ما از انقلاب انتظار داشتیم، برای بیان مکنونات ضمیرشان کفایت میکند. آنها همه به این نتیجه رسیدهاند که استقرار یک حاکم مستبد و خونریز در رأس مملکت، منشأ اصلی تمام مشکلات و مفاسد است. خواه تاج بر سر داشته باشد، خواه عمامه. خواه سلطان باشد، خواه فقیه.
آنها که سی سال پیش، با اعتقاد به این واقعیت، نظام مبتنی بر ولایت فقیه را بازگشت به استبداد و ارتجاع قرون وسطایی میدانستند و «ضد انقلاب» لقب گرفتند، همه وابسته به رژیم پیشین یا لزوماً سلطنتطلب نبودند. حتی از میان اعضای دولت موقت، کسانی متوجه حقیقت شدند و بهای آن را نیز پرداختند. امروز، مهدی کروبی و میرحسین موسوی به همان عقیده رسیدهاند که امثال امیرانتظام و نزیه و مبشّری در سی سال پیش و در برخورد با نخستین جلوههای استبداد جدید.
حاصل کلام این که حالا دیگر جای طفره رفتن و از این شاخ به آن شاخ پریدن و بین دو آب شنا کردن نیست. خطر را همه دریافتهاند. هم فرزندان انقلاب و هم ضد انقلاب (از طاغوتی گرفته تا راندهشده از درگاه ولایت فقیه) ولو آن که در محیط امن اروپا یا آمریکا توطن گزیده و از خطر جسته باشند، همه با چشم نگران در اوضاع وطن مینگرند. ما هم با این سخن آقای خامنهای موافقیم که باید هر کس، چه در داخل و چه در خارج کشور، جای خود را با «مرزبندی شفاف» مشخص کند.
جدال سلطنتطلب و جمهوریخواه و امثال آن، در شرایط کنونی، که مملکت را انواع مخاطرات از داخل و خارج تهدید میکند، یک حرکت انحرافی است و کمک به ادامۀ وضع موجود.
همانطور که آقای خامنهای در مقام فرمانده آن جبهه میگوید «هرگونه سخن، حرکت و نوشتهای، که حتی با نیّت صادقانه باشد ولی موجب شکاف و انشقاق در جامعه (بخوانید: در بین طرفداران وضع موجود) شود، برخلاف مصالح کشور و نظام اسلامی است»، در این طرف نیز هر نوع تفرقهافکنی، به هر زبان و هر عنوان، سدسازی در برابر جنبش فراگیر مردمی با هدف رهانیدن کشور از بحران بنیانبرانداز و عبور از استبداد و ارتجاع به سوی آزادی و آزاداندیشی است. یکصدا شویم برای برچیدن نظام مندرآوردی «ولایت فقیه» و تشکیل حکومت دنیاپسند دموکراتمنش امروزی.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر